باز نشر گفتگو خانم صادقی با خبرگزاری تسنیم شنبه 05 مهر 1399 - 23:43
خانم صادقی از تجربه زندگی شیرین میگوید
داوود منیری بههمراه همسرش سرکار خانم زهرا صادقی از جمله زوجهایی هستند که صاحب فرزندان بالا هستند. آنها معتقدند «اکنون که شاهد کاهش میانگین رشد جمعیتی در کشور هستیم، لازم است هر کدام بهاندازه توان خود بهفکر افزایش جمعیت خانوارها باشیم». این زوج موفق که خود صاحب هفت فرزند هستند، هدف اصلی خود از این کار را جامه عمل پوشاندن به منویات رهبر معظم انقلاب مبنی بر رشد جمعیت و نیز مبتنی بر یک باور دینی معرفی کردند.
*آقای منیری، خودتان را بهطور کامل معرفی میکنید و بفرمایید سطح تحصیلاتتان چیست و در حال حاضر مشغول چهکاری هستید؟
منیری: داوود منیری هستم متولد 52/6/28 از تهران. تحصیلاتم را تا دیپلم ادامه دادم، سپس تحصیلات دانشگاهی را در حوزه طب سنتی و نیز بهصورت دانشگاهی و کلاسیک، در دانشگاه همدرد هند بهصورت بورسیه قبول شدم. پس از آن، کار تحقیقاتی خود را آغاز کردم و اکنون شغلم در همین زمینه است. هرچند طی سالهای مختلف فعالیتهای دیگری انجام دادم.
** درباره فعالیتهای گذشتهتان بیشتر توضیح میدهید؟
منیری:از همان دوران نوجوانی در عطاری کار میکردم. بهلطف خدا صاحبکارم نسخهنویس بود، یعنی صرفاً فروشنده نبود. کار تحقیقاتی خود را رها نکردم تا اینکه 60 اختراع دارویی ثبت کردم. در حوزه شیمی هم ثبت اختراع داشتم. قسمت ستاد گیاهان داروییِ بنیاد ملی نخبگان مربوط به کار امثال بنده است و در آنجا من را میشناسند. در پژوهشکده گیاهان دارویی واقع در اتوبان تهران ـ قزوین فعالیت دارم و کارگروهی در آنجا شکل دادیم.
اگر جزئیات بیشتر میخواهید، باید عرض کنم در سن 26سالگی ازدواج کردم. اولین فرزندم هم که به دنیا آمد، حدود 15 سال قبل بود. وضع مالیام از لحاظ خانواده پدری مناسب بود، اما زمانی که ازدواج کردم وضعیت مالیِ مناسبی نداشتم؛ مدتی دفتر خدمات درمانی راه انداخته بودم. گاهی که وضعیت مادی خراب بود، پیک موتوری کار میکردم. یک موتور بهصورت شریکی با یکی از اقوام خرید کرده بودیم. آن موتور یک روز دست او بود و روز بعدش دست من.
* خانم صادقی، لطفاً خودتان را معرفی کنید و بفرمایید زمانی که ازدواج کردید چه سنی داشتید؟
صادقی: زهرا صادقی هستم متولد 1364. بین 14 یا 15 سالگی ازدواج کردم. امتحانات پایانِ سوم راهنمایی را انجام میدادم که زمزمههای خواستگاری شد. عقد ما همزمان با مبعث حضرت رسول(ص) شد. مابقیِ تحصیلاتم را در خانه همسرم بودم. در دورانی که در منزل پدرم حضور داشتم، پرجنبوجوش بودم، زمانی هم که زندگی کردیم، خیلی علاقه داشتم کاری انجام دهیم؛ در خانه ماندن را زیاد دوست نداشتم؛ یکی از تفریحاتمان رفتن به کوه بود.
* پس از ازدواج چه فعالیتهایی داشتید؟
در محلهای که زندگی میکردیم، همسرم شرایطی را فراهم کرد تا بچههای محل را به منزلمان بیاورد و من هم به آنها قرآن درس میدادم. مقداری که گذشت، درخواست میکردم آنها را به اردو ببریم. سر ماه که میشد، آنها را با همسرم به دارآباد میبردیم. مدتی هم از سوی کانون فرهنگی که تازه افتتاح شده بود، به من پیشنهاد دادند "اگر تمایل داری، در این مکان قرآن تدریس کن". مدتی هم در آنجا مشغول شدم. زمانی که ابراهیم، فرزند اولم به دنیا آمد، از مکان قبلی نقل مکان کردیم.
طی این مدت، رانندگی آموختم و در کلاسهای تربیتی شرکت کردم. فرزند سومم که به دنیا آمد، تصمیم گرفتم ادامه تحصیل دهم، بنابراین دوباره در دانشگاه شرکت کردم، منتها این بار رشته علوم تربیتی را انتخاب کردم و در این رشته ادامه تحصیل دادم.
پس از فرزند سومم، خداوند به ما دوقلو عطا کرد، اما بهدلیلی که متوجه نشدیم، آنها در ماه هشتم از دنیا رفتند. پس از آن، خداوند فرزند دیگری داد و همین طور ادامه پیدا کرد.
***خانوادههایی هستند که تمکن مالی دارند، اما گویی جایگاه مادری را مثل قبل مقدس نمیدانند ویا تمایلی برای پذیرش سختیهای آن ندارند، با توجه به برخوردهایی که شما با اطرافیان در این باره دارید، نظرتان چیست؟
صادقی: مسئله فرهنگی بسیار تأثیر دارد. مادران مذهبیِ اطرافم را که نگاه میکنم، گویا دارای جایگاه اجتماعی بودن، خیلی برایشان اهمیت دارد؛ مادر بودن را از سر ناچاری میپذیرند و معتقدند اگر درس بخوانم خیلی مفیدتر هستم. این مسئله از ضعف فرهنگی ناشی میشود. امروز به این نتیجه رسیدیم کار در یک زمانی اشتباه پیش رفت و کار فرهنگی مناسبی در زمینه فرزندآوری صورت نگرفت.
همچنین گاهی تصور میکنم عدم شناخت جایگاه زن برای برخی بانوان ما اتفاق افتاده است. خداوند به زن جایگاهی ویژه داده است آنجا که فرمودند بهشت زیر پای مادران است. در شأن مادر همین بس که تربیت فرزند دست مادر است. واسطه خلق انسان، مادر است. هر انسانی که میتواند در این دنیا مؤثر باشد، بهواسطه یک زن وارد دنیا شده است. فکر میکنم بانوان ما باید شأن و جایگاه خود را بیشتر بشناسند. تحصیلات خوب است، اما کاری که از دست کسی برنمیآید، خداوند از ما خواسته است.
**پس از اینکه رسانهای شدید، واکنشهای مردم در فضای مجازی چگونه بود؟
صادقی: پس از اینکه فیلم من از تلویزیون پخش شد، در فضای مجازی واکنشهای مختلفی رخ داد. خیلیها میپرسیدند «چگونه فرزندان را تأمین میکنی؟». بهلطف خدا فرزندانم از رفاه نسبی برخوردارند، چیزی نیست که از ما بخواهند و ما توانایی تهیه آن را نداشته باشیم، اما خیلی چیزها میخواهند که ما عمداً تهیه نمیکنیم. فکر میکنم برای هیچ کس بدون رنج کشیدن، موفقیتی حاصل نمیشود. خداوند انسان را در رنج آفریده است و او در رنج رشد پیدا میکند. انسان مستثنی از فرزندانم نیست. هر اندازه بهفکر رشد بچهها هستم، باید بهفکر سختی کشیدن آنها باشم. چرا برخی تصور میکنند هر لباس و غذا و تفریحی که فرزند نیاز دارد، باید برایش تهیه کنی؟ یک زمانی لازم است بچه با نوع پوششی بیرون رود و شاید بیمار هم شود، اما درک کند این هم یک نوع از زندگی است.
در این شهر خیلیها زندگی میکنند که حتی خرید گوشت برایشان یک رؤیاست. گاهی اوقات برای فرزندانم غذایی خیلی ساده تهیه میکنم و به آنها میگویم «خیلیها از این نوع غذا استفاده میکنند.»، میخواهم آن سختی را بچشند.
اگر شما تنها بهفکر بچه هستی و بهفکر اینکه «میخواهم برای او زندگی کنم و بهخاطر دغدغه فرزندم، فرزند دیگری نمیآورم»، باید به او بگوییم «آیا راه را صحیح حرکت میکنی؟ تصور میکنی آیا رشد و پیشرفت بچه در گروی تأمین تمام نیازهای اوست؟ اگر به تاریخ نگاه کنی، میبینی خیلی از دانشمندان از مسیرهای دشواری عبور کردند تا توانستند به جایگاهی برسند».
مردم تصور میکنند برای فرزنددار شدن حتماً باید وضع مناسبی داشته باشند، اما با این تفاصیل گویی وضع مالی شما هنگام ازدواج از خیلیها بدتر بود.
منیری: نکته مثبتی که در دیدگاه من و همسرم وجود داشت، القای این مسئله بود که ما برای مردم زندگی نمیکنیم. در این مدت که زندگی میکنیم، اولین بار است که درباره سختیهای اول ازدواج صحبت میکنیم؛ چرا که هیچ گاه جزو کمبودهای زندگی تلقی نکردیم.
ما پس از 5 سال، سعی خود را بهکار گرفتیم تا مستقل شویم؛ از این جهت پایین شهر رفتیم و در خیابان زیبای تهران خانهای اجاره کردیم. در آن زمان یک فرزند داشتیم. اینطور منطقههای مذهبی را دوست داشتیم. جالب اینجا بود که صاحبخانه ما دامادشان حاج آقا علیاکبری رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه بود، مرد بسیار شریفی بود، به ما گفت «هر کسی در این منزل آمده، صاحب منزل شده است». خدا را شکر همین طور هم شد و ما بالاخره منزلی اطراف میدان امام حسین علیه السلام خریداری کردیم. در این زمان فرزند دوم ما هم به دنیا آمده بود.
با این حال اوضاع مالیمان خیلی بد بود. از 6 صبح بیرون میرفتم و تا 11 شب کار میکردم. در آن زمان نیسانی خریداری کرده بودم. یکی از دوستانم به من گفت «پدرم در امینالسلطان واقع در بازار مولوی تاجر برنج است؛ من به پدرم میگویم به شما بار بدهد». حدود یک سال در این شغل بودم.
در خلال زندگی، فرزندان دیگرمان به دنیا میآمدند که البته با خواست خودمان بود. از ابتدا قصدمان این بود که فرزندان زیادی داشته باشیم. تا قبل از اینکه رهبر انقلاب موضوع فرزندآوری را مطرح کنند، ما چهار فرزند را داشتیم. سه فرزند بعدی، بعد از صحبت آقا به دنیا آمدند؛ هرچند در حال حاضر هشتمی هم پابهماه است.
* واکنش دوستان و اطرافیانتان درباره تعداد بالای فرزندان چگونه بود؟
منیری: هر دوی ما دوستان صمیمی داشتیم که به ما میگفتند «با این همه مشکلات اقتصادی چگونه این همه فرزند آوردی؟!»، بهانهشان این بود که مشغلههایشان بهقدری زیاد است که نمیتوانند فرزندان را اداره کنند، اما بحمدالله همسرم، هم زبان انگلیسی کار کرد و هم مکالمه عربی آموخت؛ از جهت ورزشی هم تا حد تیم ملی تیراندازی رشد کردند، اما بهدلیل تربیت فرزند حاضر به شرکت در تیم ملی نشد.
صادقی: گویی در جامعه ما طوری جا افتاده است که شما حتماً باید از جایگاهی اجتماعی برخوردار باشی تا شخصیت داشته باشی؛ دوستانم میگویند «مدام نمیشود برای بچه وقت گذاشت.»، یا میگویند «انسان تمام عمرش را باید پای بچه بگذارد.»، بهگونهای زندگی کردیم که همه متوجه بودند تصمیماتمان خواست خودمان است. نوع رفتارهایمان متعلق به خودمان است.
خیلی اوقات از ما ایراد میگرفتند «چرا فرزندآوری میکنید؟». اما با نوع مدیریتی که داشتیم، صلاح دیدیم این کار را انجام دهیم. بچهها در مهمانیها همیشه بهگونهای رفتار میکردند که همه میگویند «خوش به حالت که فرزندانت این قدر آرام هستند». انتقادی به ما نبود، اما در نهان به من میگفتند بهدلیل اینکه تربیت فرزند سخت است، فرزند نمیآورند؛ یعنی طوری بیان میکردند که «شما احتمالاً به تربیت اهمیت نمیدهید و ما اهمیت میدهیم»!
منیری: برخی اطرافیان میگفتند «وقتی زن، فرزندان متعدد بیاورد، شکسته میشود.»، این عدم آگاهی، جامعه را ما دچار معضل کرده است. خود آمریکاییها سال 2011 مقالهای نوشتند که خلاصهاش این است که ساختار بدن زن بهگونهای طراحی شده که هرچه بیشتر باردار شود، سالمتر میماند.
* خانم صادقی، آیا نظر شما درباره فرزندآوری به همین شکل بود؟
صادقی: ازدواج که کردیم، خیلی حسابشده درباره آینده تصمیم گرفتیم طی سالهایی که درس میخوانم بچهدار نشویم، ضمن اینکه با توجه به تخصص همسرم در طبابت، به من میگفتند «سیستم بدنی شما هنوز آمادگی فرزندآوری ندارد.»، از این جهت تا 19سالگی بچهدار نشدم.
* **متوالی بودن تولد فرزندان برای شما دردسرساز نشد؟
صادقی: همان طور که گفتم هدفمان فرزندآوری بود، منتها در کلاسهای تربیتی آموخته بودیم وقتی کودک به سن سهسالگی میرسد، حسادت در او رشد میکند، اما عملاً به این نتیجه دست یافتیم وقتی در این سن، فرزند دیگری کنارش باشد، حس حسادتش کم میشود؛ یعنی یاد میگیرد «فقط من نیستم و کس دیگری کنارم هست»؛ با خود میگوید «به تمام نیازهای من پاسخ داده نمیشود؛ از این جهت نمیتوانم تمام خواستههای خود را از والدین درخواست کنم چرا که باید به فرزند دیگر خانواده رسیدگی شود.»، این مسائل از جهت علمی ثابت شده است و دانشمندان توصیه میکنند فرزندان، با فاصله سنی کمتر نسبت به یکدیگر قرار گیرند، بهعکس اگر با فاصلهای 10ساله فرزند دیگری به دنیا بیاید، مسائل منفی بیشتر رخ میدهد، چرا که نیازهای آنها متفاوت و قدرت درکشان نسبت به هم کمتر میشود.
* چرخه اقتصادی شما چهزمانی راه افتاد؟ خیلی مواقع تصور میکنیم با این شرایط سخت اقتصادی نمیتوان بهفکر فرزند زیاد بود.
منیری:بهنظرم این مسئله یک نوع تجربه شخصی است. باید ببینیم برای افراد چه گزارههایی اهمیت دارد. انسان نباید نزد خدا گروکشی کند، نباید به خود تلقین کند «من تا زمانی که وضع مالیام مناسب نباشد، نیازی به فرزند ندارم»؛ یعنی انسان خود را با دست خود محروم میکند. از نظر ما، این نوع استدلال منطقی نبود. یادم نمیآید با همسرم درباره نگرانی از تحصیل و تربیت فرزندان صحبت کنیم. از آنجایی که علاقه به قرآن داشتیم و در کلاسهای تربیتی شرکت میکردیم، متوجه میشدیم تربیت اصلی دست خداست؛ ما فقط باید پایههای اولیه را صحیح بچینیم و رزق حلال سر سفره بیاوریم و آموزههای اولیه دینی را به آنها بیاموزیم، سعادت و شقاوت افراد دست خداست.
* شاید تأمین خانواده بهویژه زمانی که انسان صاحب فرزندان زیادی میشود و در این شرایط سخت اقتصادی، از آن دست مواردی باشد که با فرمولهای بشری قابل فهم نباشد، شما در مسائل مربوط به خودتان چقدر به این باور (اعتماد به خدا) دست یافتید؟
منیری:ما هیچ زمانی لنگ نمیماندیم تا جایی که سعی کردیم به موهبتهای الهی اهمیت دهیم. از زمانی که به این مسائل خدایی اهمیت دادیم، اوضاعمان بهتر شد. همان طور که گفتم اعتماد به خدا را در مسیر زندگی آموختیم. کسی که میگوید «من فرزند نمیآورم تا وضعیت مادیام مناسب شود»، سوای از اینکه از جهت منطقی اشتباه است، از لحاظ تجربی هم دچار اشکال است؛ چرا که بارها در اطراف و اقوام خود شاهد بودیم خانوادههایی که چندفرزند دارند، اما زندگی مناسبی برای خود تدارک دیدهاند، هرچند در ابتدا ممکن است مشکلاتی ایجاد شود، اما در نهایت خداوند اوضاع را سامان میدهد؛ چرا که همان طور که گفتم، معتقدیم رزق هر انسانی دست خداست. ما گاهی آموزههای ایمانی خود را در مسیر زندگی بهکار نمیگیریم.
* خیلی از ما احساس میکنیم بهخاطر تعدد فرزند نمیتوان در کلاسهای مؤثر حضور یافت، شما چگونه توانستید فعالیتهای خود را تداوم دهید؟
صادقی:زمانی که در کلاس "تربیت کودک اندیشمند" میرفتم، دخترم تازه به دنیا آمده بود. پسرها را به مدرسه که میفرستادم، با دخترم در کلاسها حضور مییافتیم. اساتید آنجا هم مرا تشویق میکردند که با دخترم در کلاسها حاضر شوم. من هم اصرار داشتم با فرزندم در این کلاسها حضور یابم تا در این محیط قرار گیرد. با خود میگفتم شاید از یک ساعت کلاس، بیست دقیقه از آن را بفهمم، اما همین که در این محیط قرار بگیرم و این محیطهای فرهنگی و تربیتی را رها نکنم، هم برای خودم و هم فرزندانم خیلی مؤثر باشد. هر کلاسی هم که بچهها قابلیت حضور در آن را نداشتند، بهواسطه شغلی که همسرم داشت که همان طبابت بود، ایشان از فرزندان نگهداری میکرد.
** آیا کسی به شما گفت که «با این اوضاع مالی چرا این همه فرزند دارید؟»
منیری: ما طوری زندگی میکردیم که همه تصور میکردند اوضاع مالیمان مناسب است. این اواخر که مقداری به مشقت افتادم، عدهای از بستگان متوجه شدند، در هر صورت، در عین سختی، خوش بودیم. مادرم از جمله افرادی بود که به ما دلداری میداد و میگفت «این مشکلات طبیعی است و برای همه اتفاق میافتد.»، از این جهت مدام در ذهنم بود که مشکلات بهزودی تمام میشود و میدانستم بهزودی مشکلات تمام میشود. زمانی که خیلی حرفهای روی کارم که همان طب سنتی است، تمرکز کردم، در کارم رشد کردم.
ما دنبال ایدهآلها نبودیم، نمیگفتیم تا خانه و منزل نداریم، نباید صاحب فرزند باشیم و یا خوب لباس بپوشیم و یا به مهمانی برویم. البته بهفکر بهبود زندگی بودیم و طبیعی است هر کسی چنین برنامهای برای زندگی خود داشته باشد، اما متوقف پیشرفت نبودیم.
*** در پایان این گفتوگو اگر صحبتی دارید بفرمایید.
صادقی: ابتدا با رهبرم شروع میکنم که امیدوارم بهعنوان سرباز خیلی کوچک توانسته باشم ذرهای از اوامر ایشان را اجرا کرده باشم. با خود میگفتم سالها خودم و خانوادهام دم از اطاعت از رهبری زدیم، یک جایی ایشان فرمودند شرایط کشور در خطر است و امر به فرزندآوری کردند. من چهچیزی در توانم بود و من چهکاری میتوانستم انجام دهم. یکی از اهدافم در فرزندآوری همین موضوع بود.
به دولتمردان از سمت خودم حرفی ندارم. ما توکل بر خدا پیش رفتیم و نیتمان چیز دیگری بود. خیلیها منتظر کوچکترین کمکی از سمت دولت هستند که آنها نیز اقدامی کنند؛ یعنی اگر بخش کوچکی از مسائل مثل مخارج زایمان، کم شود و یا مخارج سایر فرزندان مقداری کمتر شود، آنها نیز اقدام میکنند. امروز یهود میگوید «مادری در کشور من از جایگاه اجتماعی برخوردار است که هشت فرزند به بالا بیاورد.»، چقدر سیاستهای جمعیتی اعمال میکنند، چقدر روشهای تشویقی اجرا میکنند. ما اگر کارهای دشمن را ببینیم، کافی است مقداری بهفکر بیفتیم که تنها کشوری هستیم که نسل شیعیان امیرالمؤمنین(ع) در کشور ما میخواهد پرورش یابد، چرا کاری نکنیم؟
منبع: خبرگزاری تسنیم

مطالب مرتبط


دیدگاه


آخرین محتوا ها


منتخب سردبیر
